آروین گلمآروین گلم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

به دنیا آمدی تا دنیای من شوی...

تموم زندگیه من

سلام پسر شیرین زبون و دوست داشتنیه خودم. برای اولین بار به خاطر ارائه مقاله در تهران مجبور شدم ازت دور بشم. چه قدر دلم تنگ شد حتی دقایقی بعد از جدا شدن از تو. نگاه های معصومت رو موقع سوار شدن به قطار فراموش نکردم. به بابایی گفتم سریع تو رو ببره تا گریه نکنی. همین طور که سوار قطار می شدم دائماً به تو نگاه می کردم و تو همین طور که دستت در دست بابایی بود و دور می شدی بر می گشتی و نگاه می کردی. سعی کردم سریع از جلوی نگاه معصومانه ات محو بشم تا مبادا گریه کنی نفس من. البته از تهران دست پر اومدم اینم مدرکش :   آروینم ، دو شب ازت دور بودم، سعی کردم کمتر بهت زنگ بزنم تا کمتر دلتنگی کنی. یه بار که زنگ زدم با چنان بغضی گفتی...
21 خرداد 1394

مسافرت در کنار گل پسر

  سلام نفس من، اواخر اردیبهشت ماه به اتفاق مامان جون و آقا جون رفتیم مسافرت. ببخشید گل پسرم که پست مسافرت رو با تأخیر گذاشتم. مدتیه سرم خیلی شلوغه. از طرفی دارم خودم رو برای ارائه مقاله در همایش بین المللی مهارت آماده می کنم. روزی که فهمیدم مقاله ی من از بین هزار و صد مقاله، برای ارائه پذیرفته شده ، نمی دونستم از خوشحالی چیکار کنم. خلاصه قند عسلم مامانی حسابی درگیر کاراش شده. مسافرت در کنار تو قند عسل خیلی بهمون خوش گذشت. خیلی پسر خوبی بودی و اصلاً اذیتمون نکردی و در طول مسافرت پوشکت رو به جز یک بار خیس نکردی. شمال هوا عالی بود و طبق معمول تو آقا پسر عشق آب، کلی از آب بازی در دریا کیف کردی.    ...
10 خرداد 1394
1